loading...
دانلود فیلم های 2017
تبلیغات محیطی
reza بازدید : 4627 نظرات (1)

 نام رمان : کفش قرمز 

 نویسنده : رویا رستمی کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۳٫۰ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۳ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : ۲۹۵

 خلاصه داستان :

نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای مقابله کردن حرفیه؟ اگه پدر دکترش مجبورش کنه به کنکور پزشکی دادن و اون تست هنرپیشگی بره برای ثابت کردن خودش به آریوبرزنی که قلب شکونده حرفیه؟

 قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

 پسورد : www.98ia.com

 منبع : wWw.98iA.Com

 با تشکر از رویا رستمی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

 دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

 قسمتی از متن رمان :

نگاه دوخت به گروه فیلمبرداری و شوق پر کشید بر قلبش از دیدن آن مرد مغرور و جذاب که می دانست داشتنش اگر محال نبود اما در هرگزها جولان می داد.اما دل بود و عشق و خواستن این هرگز!
نسترن بهترین دوستش سقلمه ایی به پهلویش زد و گفت: قراره این لوکیشن عاشقانه باشه!
اخم درهم کشید و قلب مچاله شد از این حسادت هایی که می دانست فقط خنجر است!
نسترن با دیدن قیافه اش خندید و گفت: باز حسود شدی؟ خوبه حالا فقط فیلمه! بعدم طرف اصلا می دونه تو کی هستی چی هستی و عاشقشی که فورا اخم می کنی؟حالا ببین چند تا دوست دختر داره! قیافه اش معلومه از اوناس!
طاقت تمام کرد از حرف های نسترنی که می دانست حقیقت داشتنش مانند طلوع هر روزه ی آفتاب است.پر از حرص گفت: 
-بس کن نسترن، کشتی منو با این موعظه های همیشگیت!

نسترن بی خیال شانه ایی بالا انداخت و خندید.تپش نگاه دوخت به صحنه که با سروصدای کارگردان توجه اش به طرف چپ جلب شد.
آریوبرزن وارد صحنه شد.با تمام غرور و شیفتگیش دستی برای مردم عادی که برای تماشای فیلم برداری دور و برشان جمع شده بودند تکان داد و با اشاره ی کارگردان در مقابل بازیگر زن ایستاد.تپش خیره خیره نگاهش کرد.این مرد زیادی جذاب بود.ناخودآگاه لبخندی روی لب هایش نشست.باز هم رویاهای همیشگی به سراغش آمده بود.عشق بود و تپش و آریو!
دشت بود و گل بود و پروانه!
دست های قفل شده، نگاه های عاشقانه و لبخندهای زندگی!
نسترن سقلمه ایی به پهلویش زد و گفت:هوی کجایی کفش قرمز؟ داره بهش میگه دوست دارم.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سیمین در تاریخ 1395/09/03 و 2:16 دقیقه ارسال شده است

ارزش خوندن نداره.خیلی بچگونست


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
بک لینک